داستانهای مربوط به گنجهای طلای گمشده در طول تاریخ، همواره تخیل ماجراجویان، تاریخدانان و جویندگان ثروت را به خود جذب کرده است. از گنجینههای باستانی که زیر شهرهای فراموششده دفن شدهاند تا کشتیهای افسانهای که با محمولههایی از طلا در اعماق دریا آرام گرفتهاند، این روایتها حس شگفتی و کنجکاوی را برمیانگیزند. جستوجوی چنین گنجهایی باعث شکلگیری اکتشافات بیشماری شده، به اسطورهها دامن زده و حتی مسیر تاریخ را تغییر داده است.
اما چه چیزی درباره گنجهای طلایی گمشده چنین تأثیر عمیقی بر ذهن بشر دارد؟ پاسخ این پرسش در ترکیبی از رمز و راز، تاریخ و جذابیت جاودانهی ثروت نهفته است.در این مقاله جذاب طلاین به بررسی داستان گنج طلا میپردازیم و روایت هرکدام را برای شما توضیح میدهیم.
داستان گنج طلا الدورادو
داستان گنج طلا الدورادو، که به «مرد طلایی» معروف است، ریشه در داستانهای بومیان آند در آمریکای جنوبی و بهویژه مردم موسیقا در کلمبیای امروزی دارد. این افسانه با داستانهایی دربارهی رئیس یک قبیله آغاز شد که در یک مراسم مذهبی، بدن خود را با گرد طلای زرد میپوشاند و سپس به دریاچه گواتاویتا میپرد. اولین کاوشگران اسپانیایی مانند سباستیان دِ بلاکازار، این داستانها را از بومیان شنیدند و تصور کردند که شهری از طلا در قلب جنگلهای آمریکای جنوبی پنهان است.
بر اساس این روایات، نه تنها رئیس قبیله آدمی از جنس طلا بود، بلکه شهر او نیز کامل از طلا ساخته شده بود. این داستان بهسرعت در سراسر اروپا منتشر شد و بسیاری از کاوشگران را به جستوجوی شهر طلا وادار کرد.
داستان گنج طلا الدورادو در طول قرنها باعث شد که کاوشگران زیادی به جنوب آمریکا سفر کنند تا این شهر طلایی را پیدا کنند. یکی از مشهورترین سفرها، سفر گونزالو پیزارو (Gonzalo Pizarro) در سال ۱۵۳۳ بود که به جستوجوی الدورادو رفت. او و همراهانش با وعده یافتن شهری طلایی از بومیان اطلاعاتی کسب کردند و وارد جنگلهای انبوه اکوادور و حوضه آمازون شدند. این سفر با سختیهای بسیاری همراه بود و بیشتر افراد این گروه به علت بیماری، گرسنگی و حملات قبایل بومی جان خود را از دست دادند. پیزارو که بعد از مدتها جستوجو هیچ نشانهای از شهر طلایی نیافت، مجبور به بازگشت شد.
دیگر کاوشگران معروفی مانند فرانسیسکو د اوریانا (Francisco de Orellana) و سر والتر رالی (Sir Walter Raleigh) نیز با امید یافتن الدورادو، به اعماق جنگلهای آمریکای جنوبی وارد شدند، اما این تلاشها هم به شکست انجامید. بسیاری از این کاوشگران در شرایط سخت و بینتیجه جان خود را از دست دادند و داستان گنج طلا الدورادو تبدیل به یک رویای دستنیافتنی شد.
سرانجام داستان گنج طلا الدورادو
با وجود شکستهای تاریخی، جستوجو برای یافتن الدورادو هنوز هم ادامه دارد، اما این تلاشها در دنیای مدرن با استفاده از فناوریهای پیشرفتهتری صورت میگیرد. امروز، پژوهشگران و جویندگان گنج با استفاده از روشهای علمی و تکنیکهای نوین مانند سنجش از دور، با هدف کشف آثار و شواهدی از این شهر افسانهای وارد جنگلهای آمریکای جنوبی میشوند. یکی از چالشهای بزرگ در جستوجوی امروزی، جنگلهای انبوه و مناطق ناهموار است که حرکت در آنها و حفاری را بسیار دشوار میکند. همچنین، این مناطق محل سکونت برخی از قبایل بومی است که به شدت از ورود خارجیها به سرزمینهای خود جلوگیری میکنند.
علاوه بر این، مناطقی که به نظر میرسد الدورادو در آنها قرار داشته باشد، شامل کشورهای مختلفی مانند کلمبیا، ونزوئلا و برزیل است که مشکلات سیاسی بسیاری را به همراه دارد. در سالهای اخیر، استفاده از تکنولوژیهای نوینی مانند LiDAR (سنجش فاصله با نور) که امکان نقشهبرداری از ساختارهای پنهان زیر درختان جنگلی را فراهم میآورد، امیدها را برای کشف الدورادو افزایش داده است. با اینحال، از آن زمان تا کنون، هیچ اثبات قطعی از وجود این شهر پیدا نشده است و راز آن همچنان در دل جنگلهای آمریکای جنوبی باقی مانده است. این راز و افسانه همچنان موجب الهامبخشی به جستوجوی کاوشگران و ماجراجویان در سراسر جهان میشود.
داستان گنج طلا غرقشده فلور دلامار
فلور دلامار یک کشتی گالئون پرتغالی بود که در اوایل قرن شانزدهم ساخته شد و به دلیل پایان تراژیک خود در سال ۱۵۱۱ شهرت یافت. این کشتی بخشی از شبکه دریایی وسیع امپراتوری پرتغال بود که در دوران اکتشافات بزرگ تأسیس شد و وجود آن اهمیت زیادی داشت و عمدتاً برای حمل کالاها، گنجینهها و تجهیزات نظامی بین مستعمرات پرتغال در آسیا و اروپا استفاده میشد. فلور دلامار نقش مهمی در فتح مالاکا، یک دولتشهر مهم در شبهجزیره مالایا داشت که مرکز تجاری مهمی میان شرق و غرب بود.
در سال ۱۵۱۱، پس از پیروزی نیروهای پرتغالی در تصرف مالاکا از دست سلطان مالاکا، فلور دلامار مأمور شد تا یک گنج عظیم شامل طلا، نقره، جواهرات و دیگر آثار گرانبها را از مالاکا به پرتغال حمل کند. این گنجینه به عنوان غنایم جنگی پس از فتح این منطقه جمعآوری شده بود و کشتی با این ثروت عظیم بارگذاری شده بود. این گنج شامل شمشهای طلا، سکههای نقره و اقلام ارزشمند غارتشده از کاخ سلطان و ثروتمندترین بازرگانان شهر بود. کشتی فلور دلامار قرار بود با این غنایم به پرتغال بازگردد و نمادی از موفقیت و ثروت امپراتوری پرتغال باشد.
بار کشتی نه تنها گرانبها بلکه نمادین از امپراتوری پرتغال بود. با این حال، فلور دلامار هرگز مأموریت خود را به پایان نرساند. در نوامبر ۱۵۱۱، در حالی که کشتی در حال حرکت از مالاکا به لیسبون بود، فاجعه رخ داد. این کشتی با طوفانی شدید مواجه شد و در آبهای خطرناک تنگه مالاکا و سواحل سوماترا در اندونزی امروزی غرق شد. در میان بادهای شدید و امواج عظیم، گالئون قادر به مقابله با وضعیت بحرانی نبود و واژگون شد و به اعماق دریا فرو رفت.
در طول قرنها، بسیاری گمانهزنی کردهاند که کشتی در نزدیکی سواحل سوماترا غرق شده است، اما هیچکس نتواسته مکان دقیق کشتی غرقشده را مشخص کند. از دست دادن این کشتی و گنجینهاش به یکی از افسانهها و اسرار گنجهای غرقشده تبدیل شد و راز ناپدید شدن آن همچنان جویندگان گنج و تاریخشناسان را مجذوب خود کرده است.
تلاشها برای پیدا کردن و بازیابی گنجینه فلور دلامار
از زمان غرق شدن فلور دلامار، تلاشهای بسیاری برای یافتن و بازیابی گنجینهی آن انجام شده، اما شرایط سخت دریایی از جمله جریانهای قوی و آبهای عمیق، این کار را دشوار کرده است. مکان دقیق کشتی هنوز نامشخص است؛ برخی باور دارند که این گنج در نزدیکی جزیره پولاو نانگا قرار دارد و برخی دیگر میگویند که در اعماق تنگه مالاکا جاگرفتهاند.
در دهه ۱۹۹۰، تیمی به رهبری رابرت مارکس با استفاده از سونار و تجهیزات پیشرفته جستوجوهایی انجام داد، اما مدرک قطعی یافت نشد. در سال ۲۰۱۵، دولت مالزی نیز حفاریهای زیرآبی را آغاز کرد، اما علیرغم پیشرفتهای فناوری، گنجینه همچنان ناپیدا باقی مانده است.
داستان گنج طلا گمشده جنگ داخلی آمریکا
در روزهای پایانی جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱–۱۸۶۵)، ایالتهای جنوبی که با عنوان کنفدراسیون ایالات آمریکا شناخته میشدند، در آستانه شکست قرار گرفتند. با پیشروی ارتش اتحادیه و سقوط قریبالوقوع دولت کنفدراسیون، رهبران این حکومت تصمیم گرفتند ثروت خود را که شامل طلا، نقره، اوراق بهادار و جواهرات بود، از دسترس دشمن خارج کنند. این ثروت در خزانه کنفدراسیون ذخیره شده بود و از طریق مالیات، تجارت و حمایت بانکهای جنوبی جمعآوری شده بود.
با نزدیک شدن نیروهای اتحادیه به پایتخت کنفدراسیون، جفرسون دیویس، رئیسجمهور کنفدراسیون و اعضای کابینهاش تصمیم به فرار گرفتند. آنها خزانه را روی یک قطار بارگذاری کرده و به سمت جنوب فرستادند تا از دسترس نیروهای اتحادیه دور شود. هدف آنها این بود که از این داراییها برای ادامه مقاومت یا احیای دولت کنفدراسیون در مکانی دیگر استفاده کنند. مسیر حرکت این قطار از ویرجینیا، کارولینای شمالی، جورجیا و احتمالاً آلاباما عبور کرد. با این حال، این ثروت عظیم ناپدید شد و سرنوشت آن همچنان یکی از بزرگترین معماهای تاریخ جنگ داخلی آمریکا است.
آخرین گزارشهای مستند درباره طلا کنفدراسیون نشان میدهد که این ثروت در در ماه می ۱۸۶۵ در واشنگتن، بوده است. در این زمان، جنگ عملاً به پایان رسیده بود و ارتشهای کنفدراسیون یکی پس از دیگری تسلیم میشدند. جفرسون دیویس و مقامات همراهش همچنان در تلاش بودند تا از دسترس نیروهای اتحادیه دور بمانند، اما وضعیت آنها به شدت بحرانی شده بود.
بر اساس برخی گزارشها، بخشی از طلاها به عنوان حقوق پایانی به سربازان کنفدراسیون پرداخت شد و بخشی دیگر به بانکها و افراد مورد اعتماد سپرده شد. برخی منابع نیز مدعیاند که خزانه کنفدراسیون سوار بر واگنهایی به سمت جنوب یا غرب فرستاده شد تا از دست نیروهای اتحادیه در امان بماند. با این حال، هیچ سند قطعی دربارهی محل دقیق آن وجود ندارد.
نظریهها و افسانههای مربوط به محل گنجینه کنفدراسیون
ناپدید شدن طلای کنفدراسیون در طول سالها افسانهها و نظریههای مختلفی را به وجود آورده است. یکی از رایجترین نظریهها این است که طرفداران کنفدراسیون، طلاها را در مناطق دورافتاده دفن کردهاند تا بعدها از آنها استفاده کنند یا آن را برای همیشه از دسترس دشمن دور نگه دارند. برخی معتقدند این طلاها در جورجیا یا کارولینای جنوبی دفن شدهاند.
نظریهی دیگری ادعا میکند که طلاهای کنفدراسیون به خارج از آمریکا قاچاق شده و به اروپا یا آمریکای جنوبی که هنوز هم نفوذ طرفداران کنفدراسیون وجود داشت منتقل شدهاند. همچنین برخی روایتها حاکی از آن است که این طلاها در اختیار مقامات کنفدراسیون یا گروههای راهزن افتاده و به طور مخفیانه تصاحب شده است.
در طول دههها، جویندگان گنج در سراسر ایالتهای جنوبی به دنبال این خزانهی افسانهای گشتهاند. برخی افراد مدعیاند که نقشههای قدیمی، داستانهای خانوادگی و حتی سکههای طلایی که در مکانهای غیرمنتظره پیدا شدهاند، سرنخهایی از این گنجینه گمشده هستند. یکی از نظریههای جالبتر میگوید که گروهی از طرفداران کنفدراسیون طلا را به شبهجزیرهی شمالی میشیگان برده و در آنجا مخفی کردهاند. با وجود تحقیقات متعدد و بیش از ۱۵۰ سال جستوجو، سرنوشت طلای کنفدراسیون همچنان نامشخص است. اینکه آیا این ثروت دفن شده، دزدیده شده، یا به طور کامل از بین رفته است، همچنان یکی از بزرگترین و جذابترین معماهای تاریخ آمریکا باقی مانده است.
داستان گنج طلا پنهان امپراطور مونتزوما
یکی از اسرار ماندگار دوران اکتشاف، سرنوشت طلای مونتزوما (Montezuma’s Treasure) است. گنجینهای عظیم که گفته میشود متعلق به مونتزوما دوم، آخرین امپراتور بزرگ امپراتوری آزتک بوده است. بر اساس افسانهها، آزتکها مقدار زیادی طلا، نقره و سنگهای قیمتی را از طریق مالیات و خراج از سراسر امپراتوری خود جمعآوری کرده بودند. هنگامی که فاتحان اسپانیایی به رهبری هرنان کورتس در سال ۱۵۱۹ به تنوچتیتلان (مکزیکوسیتی امروزی) رسیدند، از ثروت عظیم آزتکها شگفتزده شدند و تصمیم گرفتند آن را برای تاج اسپانیا تصاحب کنند.
افسانهها میگویند که وقتی روابط بین آزتکها و اسپانیاییها خصمانه شد، مونتزوما و مردمش از اینکه این گنج مقدس به دست بیگانگان بیفتد، دچار وحشت شدند. برخی معتقدند که پیش از آغاز نبرد نهایی، آزتکها ثروت عظیم خود را در اعماق جنگلها، در تونلهای زیرزمینی تنوچتیتلان، یا در مکانی نامشخص و دورافتاده پنهان کردند. این نظریه باعث شده که گنجینه مونتزوما به یکی از بزرگترین اسرار تاریخ تبدیل شود.
در سال ۱۵۲۰، تنشها بین آزتکها و اسپانیاییها به اوج خود رسید. مونتزوما که توسط اسپانیاییها به گروگان گرفته شده بود، در شرایطی نامعلوم جان باخت. مرگ مونتزوما باعث خشم آزتکها شد و آنها به اسپانیاییها حمله کردند. این امر کورتس و افرادش را وادار کرد تا از شهر فرار کنند. این شب خونین در تاریخ به نام «شب اندوه» (La Noche Triste) شناخته میشود.
اسپانیاییها هنگام فرار، هر مقدار طلایی که میتوانستند، با خود بردند، اما وزن زیاد آن باعث شد که بسیاری از آنها در کانالهای آبی شهر غرق شوند یا توسط جنگجویان آزتک کشته شوند. مقدار زیادی از طلا در دریاچه تکسکوکو سقوط کرد و در زیر آب ناپدید شد.
یک سال بعد (در ۱۵۲۱)، اسپانیاییها دوباره بازگشتند و تنوچتیتلان را فتح کردند. آنها جستوجوی گستردهای برای یافتن گنجینه مونتزوما انجام دادند، اما تنها بخشی از آن را پیدا کردند. بخش اعظم این ثروت هرگز کشف نشد و این مسئله باعث شد که فرضیات مختلفی دربارهی سرنوشت طلا شکل بگیرد.
معمای طلای مونتزوما بیش از ۵۰۰ سال است که ذهن تاریخنگاران، ماجراجویان و شکارچیان گنج را به خود مشغول کرده است. برخی معتقدند که این گنج همچنان در اعماق مکزیکوسیتی امروزی مدفون است. برخی دیگر بر این باورند که آزتکها آن را به مکانهای دورافتادهتری مانند کوهستانها یا جنگلهای مکزیک و آمریکای مرکزی منتقل کردند.
یکی از نظریههای بحثبرانگیزتر این است که بخشی از این طلاها به سمت شمال و به سرزمینهایی که امروز در ایالات متحده قرار دارند، برده شد. برخی افسانههای سرخپوستان آمریکایی حاکی از آن است که این گنج توسط آزتکهای فراری به درههای یوتا یا منطقه گرند کنیون منتقل و در آنجا مخفی شد. این نظریه باعث شده که در دهههای اخیر، شکارچیان گنج به جستوجوی طلا در مناطق جنوب غربی آمریکا بپردازند.
در سالهای اخیر، باستانشناسان و غواصان نیز در دریاچه تکسکوکو به دنبال سرنخهایی از طلاهایی که در شب اندوه از بین رفتند، گشتهاند. با اینکه چندین اثر تاریخی کوچک در این منطقه کشف شده است، اما هیچ مدرک قطعی از وجود کل گنجینه به دست نیامده است.
داستان گنج طلا گالیون سن خوزه: گنجی در اعماق دریا
سن خوزه یک کشتی جنگی اسپانیایی بود که در سال ۱۷۰۸ سرنوشتی تراژیک یافت. این کشتی بخشی از ناوگان گنج اسپانیا بود و وظیفه حمل ثروتهای هنگفت از مستعمرات اسپانیایی در آمریکای جنوبی به اسپانیا را بر عهده داشت. در زمان آخرین سفر خود، حدود ۲۰۰ تن طلا، نقره و زمرد را که از پرو و کلمبیا جمعآوری شده بود، حمل میکرد. این ثروت عظیم برای تأمین مالی جنگهای اسپانیا در اروپا در نظر گرفته شده بود.
در ۸ ژوئن ۱۷۰۸، در حالی که سن خوزه در نزدیکی سواحل کارتاخنا در کلمبیا در دریای کارائیب در حال حرکت بود، توسط ناوگان کشتیهای جنگی بریتانیا رهگیری شد. این حمله بخشی از جنگ جانشینی اسپانیا بود که در آن قدرتهای اروپایی بر سر تاج و تخت اسپانیا درگیر جنگ بودند. بریتانیاییها قصد داشتند گنجینه کشتی را به غنیمت بگیرند، اما در میانه نبرد سن خوزه منفجر شد که احتمالاً میتوان آن را به دلیل رسیدن آتش به انبار باروت کشتی نسبت داد. انفجار مهیب باعث شد که کشتی به سرعت در اعماق دریای کارائیب غرق شود و ۶۰۰ خدمه و تمام ثروت آن را با خود به اعماق بکشاند.
این کشتی گمشده برای قرنها یکی از بزرگترین رازهای تاریخ دریانوردی باقی ماند و گنجینه آن به افسانهای وسوسهبرانگیز برای شکارچیان گنج و تاریخنگاران تبدیل شد.
گالیون سن خوزه اغلب به عنوان «جام مقدس کشتیهای غرقشده» شناخته میشود، زیرا علاوه بر ثروت عظیم خود، اهمیت زیادی در تاریخ دریانوردی و استعمار اسپانیا دارد. غرق شدن این کشتی نشاندهنده خطرات بزرگی بود که حمل طلا و نقره در مسیرهای اقیانوسی آن دوران بهویژه در بحبوحه جنگهای استعماری اروپا به همراه داشت.
جستوجو برای کشف بقایای سن خوزه در قرن ۲۰ شدت گرفت و بسیاری از کاوشگران تلاش کردند آن را پیدا کنند. اما به دلیل عمق زیاد دریا، تغییرات بستر اقیانوس و نبود اطلاعات دقیق درباره محل غرقشدن کشتی، یافتن آن بسیار دشوار بود. در نهایت، در سال ۲۰۱۵، دولت کلمبیا رسماً اعلام کرد که محل دقیق کشتی را شناسایی کرده است. بقایای کشتی در نزدیکی کارتاخنا و در عمق ۶۰۰ متری از سطح دریا قرار داشت. یکی از نشانههای مهمی که هویت کشتی را تأیید کرد، وجود توپهای برنزی با حکاکیهای خاص به شکل دلفین بود. ثروت عظیم سن خوزه که ارزش آن بین ۴ تا ۱۷ میلیارد دلار تخمین زده میشود، باعث شده است که چندین کشور و سازمان بر سر مالکیت آن وارد درگیریهای حقوقی شوند:
- کلمبیا ادعا میکند که این کشتی در آبهای سرزمینی این کشور کشف شده و بنابراین تمام گنجینه آن متعلق به این کشور است. البته دولت کلمبیا این مکان را به عنوان یک میراث فرهنگی ملی اعلام کرده است و قصد دارد به جای تمرکز بر منافع مالی، بر جنبههای باستانشناسی و تاریخی کشتی تمرکز کند.
- اسپانیا معتقد است که از آنجا که سن خوزه یک کشتی جنگی اسپانیایی بوده، طبق قوانین بینالمللی دریانوردی این گنجینه باید به اسپانیا بازگردانده شود.
- گروههای بومی بولیوی، بهویژه مردم قبیله قارا قارا، ادعا دارند که این ثروت در اصل از سرزمینهای آنها در آمریکای جنوبی توسط اسپانیاییها غارت شده و بنابراین باید به صاحبان اصلی آن بازگردانده شود.
- شرکتهای خصوصی جویای گنج مانند شرکت سی سرچ آرمادا (Sea Search Armada) مدعی هستند که در دهه ۱۹۸۰ موقعیت کشتی را شناسایی کردهاند و طبق توافقات قبلی با دولت کلمبیا، حق دریافت بخشی از گنج را دارند.
اینکه آیا گنجینه این کشتی روزی به سطح خشکی آورده خواهد شد یا نه و اینکه چه کسی در نهایت مالک آن خواهد بود، هنوز مشخص نیست. اما تا آن زمان، سن خوزه همچنان یکی از جذابترین و اسرارآمیزترین گنجهای گمشده جهان باقی خواهد ماند.
داستان گنج طلا گمشده یوکان: ثروتهای پنهان کلوندایک
داستان گنج طلا کلوندایک در اواخر قرن ۱۹ یکی از مشهورترین و ماجراجویانهترین وقایع تاریخ آمریکای شمالی شد. این داستان از سال ۱۸۹۶ آغاز شد؛ زمانی که طلا در جویکشی بونانزا در منطقه کلوندایک واقع در منطقه یوکان کانادا کشف شد. این کشف طلا باعث شد که هزاران نفر از معدنکاران، جویندگان طلا و رویاپردازان به امید پیدا کردن طلا و ثروتمند شدن به این منطقه سفر کنند.
در اوج جریان طلا، بیش از ۱۰۰ هزار نفر به این منطقه آمده بودند، اگرچه تنها درصد کمی از آنها توانستند به منطقه کلوندایک برسند. کسانی که موفق به یافتن طلا شدند، گاهی مقادیر زیادی طلا پیدا کردند که ارزش زیادی داشت، اما بسیاری از دیگران دست خالی برگشتند یا جان خود را در شرایط سخت منطقه از دست دادند. ذخایر غنی طلا در این منطقه ارزشی به میلیونها دلار داشت، اما با افزایش رقابت و سختتر شدن یافتن طلا، داستانهای زیادی در مورد گنجهای گمشده و طلاهای پنهانی در منطقه به وجود آمد و بسیاری از جویندگان طلا امیدوار بودند که گنجی فراموششده پیدا کنند.
با کاهش جریان طلا و پایان یافتن آن در اوایل قرن ۲۰، داستانها و افسانههایی در مورد طلاهای گمشده در بیابانهای یوکان شروع به پخش شدن کرد. بسیاری از این داستانها ناشی از روایتهای معدنکارانی بود که یا طلا پیدا کرده بودند و بعدها آن را گم کرده یا طلاهایی را برای محافظت از دزدان دفن کرده بودند. این افسانهها اغلب از گنجهایی سخن میگفتند که در مکانهای دورافتاده و دستنخورده پنهان شده بودند و به دلایلی همچون شرایط سخت طبیعت یا مرگ معدنکاران، این گنجها هیچگاه پیدا نشدند.
یکی از مشهورترین افسانهها، داستان معدن گمشده کابین است که گفته میشود در آن طلاهای فراوانی دفن شده بود، اما پس از ناپدید شدن مرموز معدنکار، هیچکس نتواست این گنج را پیدا کند. داستانهای دیگری نیز به طلاهایی اشاره دارند که در تنگه چیکوت یا در جنگلهای اطراف منطقه کلوندایک پنهان شده بودند. این افسانهها و داستانها سالهاست که ذهن جویندگان گنج را به خود مشغول کردهاند و بسیاری از آنها هنوز به دنبال کشف گنجهای گمشده هستند.
با وجود گذشت سالها از پایان جریان طلا، جستوجو برای پیدا کردن طلاهای گمشده همچنان ادامه دارد. در سالهای اخیر، جویندگان گنج مدرن که از تکنولوژیهای پیشرفته همچون فلزیابها، رادارهای نفوذی به زمین و پهپادها استفاده میکنند، دوباره به یوکان برگشتهاند تا امیدهایشان برای کشف گنجهای افسانهای را زنده نگه دارند. این اکتشافات مدرن نه تنها به دنبال پیروی از داستان گنج طلا، بلکه بهکارگیری روشهای علمی برای کشف گنجهای پنهان در زیر زمین یا در عمق رودخانهها و کوههای صعبالعبور منطقه است.
برخی از اکتشافات مدرن موفقیتآمیز بودهاند و جویندگان طلا موفق به یافتن قطعات طلا یا تجهیزات قدیمی معدن شدهاند که نشان میدهد هنوز ممکن است ثروتهای کشفنشدهای در این منطقه وجود داشته باشد. با این حال، برخی دیگر از اکتشافات به دلیل چالشهای شدید جغرافیایی و آب و هوای نامساعد با شکست مواجه شدهاند. باوجود این چالشها، جستوجو برای طلاهای کلوندایک همچنان ادامه دارد و جویندگان گنج و تاریخنگاران هنوز به دنبال کشف ثروتهای گمشده از دورهای پرهیجان هستند.
داستان گنج طلا لیما: سرقتی که تاریخ را به لرزه انداخت
در اوایل قرن ۱۹، امپراتوری اسپانیا در اوج قدرت خود در قاره آمریکا بود و مستعمرات وسیع آن پر از طلا و نقره بود. یکی از مشهورترین داستانهای گنجهای دزدیدهشده، به کشتی اسپانیایی به نام «نوسترا سنورا د لا کاندلاریا» برمیگردد. در سال ۱۸۲۰، این کشتی اسپانیایی در حال حمل گنجی عظیم از طلا بود که از مستعمرات اسپانیا در پرو و مکزیک به مقصد اسپانیا فرستاده میشد. این محموله شامل مقادیر زیادی طلا، نقره و جواهرات گرانبها بود که از مستعمرات اسپانیا در آمریکای جنوبی جمعآوری شده و هدف آن تقویت ثروت و قدرت نظامی اسپانیا بود.
اما گنج هرگز به مقصد نرسید. زمانی که کشتی در حال حرکت در سواحل پرو بود، با مشکلات و شرایط جوی بد روبهرو شد و سرانجام توسط گروهی از دزدان دریایی به رهبری دزد دریایی انگلیسی مشهور ویلیام تامپسون دستگیر شد. دزدان دریایی توانستند کنترل کشتی را در دست بگیرند و باوجود قصد اولیه خود برای درخواست گروگان، تصمیم گرفتند گنج را برای خود بردارند، و این تصمیم آغازگر یک سلسله از خیانتها و خشونتها شد.
پس از آنکه دزدان دریایی کشتی اسپانیایی را تصرف کردند، باید تصمیم میگرفتند که با گنج عظیم چه کنند. چون محموله بسیار زیاد بود و حمل آن در یک زمان ممکن نبود، تامپسون و همراهانش تصمیم گرفتند که بخشی از آن را در جزیرهای نزدیک دفن کنند تا بعداً به آن بازگردند و گنج را بازیابی کنند.
اما داستان زمانی پیچیدهتر شد که ویلیام تامپسون و بسیاری از همراهانش به طرز مرموزی کشته شدند و این قتل به احتمال زیاد توسط کسانی انجام شد که قصد داشتند گنج را برای خود بردارند. باقیمانده دزدان دریایی یکی پس از دیگری ناپدید شدند و برخی از آنها احتمالاً توسط همدستانشان کشته شدند تا موقعیت گنج از بین نرود. در نهایت، دزدان دریایی باقیمانده گنج را رها کردند و به منطقه دیگر فرار کردند، بدون اینکه نشانهای از مکان دقیق گنج باقی بگذارند.
پس از گم شدن گنج، نظریههای زیادی در مورد سرنوشت آن مطرح شد. در طول سالها، بسیاری گمان کردهاند که گنج ممکن است هنوز در یکی از جزایر کوچک نزدیک به پرو دفن شده باشد. برخی باور دارند که گنج در یک غار دفن شده یا زیر شنهای جزیره کوکوس، یک جزیره کوچک و دورافتاده در اقیانوس آرام پنهان شده است، جایی که جستوجوهای زیادی برای آن انجام شده است.
نظریه دیگر این است که گنج اصلاً دفن نشده بود. برخی بر این باورند که دزدان دریایی، پس از خیانتها و اختلافات داخلی، در نهایت گنج را کاملاً رها کردند، یا آن را به دریا انداختند یا در مکانی ناشناخته پنهان کردند. برخی دیگر معتقدند که گنج ممکن است توسط اعضای باقیمانده از گروه دزدان دریایی به مکان دیگری منتقل شده باشد و بهطور پنهانی در جایی نگهداری یا به خریداران مشکوک فروخته شده باشد. با وجود سفرهای بسیاری که برای یافتن گنج صورت گرفته است، هیچکس نتوانسته گنج افسانهای لیما را پیدا کند.
داستان گنج طلا شوالیههای معبد
شوالیههای معبد یک انجمن نظامی مذهبی بود که در اوایل قرن 12 میلادی تأسیس شد. این انجمن نه تنها به دلیل مهارتهای نظامی خود بلکه به دلیل ثروت عظیمش شناخته شده بودد. انجمن شوالیههای معبد در ابتدا برای محافظت از زائران مسیحی که به سرزمینهای مقدس سفر میکردند، تأسیس شد، اما به سرعت در اندازه و نفوذ گسترش یافت و مقادیر زیادی زمین، املاک و داراییهای باارزش در سراسر اروپا و خاورمیانه به دست آورد.
شوالیههای معبد همچنین به مهارت در امور مالی شناخته میشدند و بهعنوان بانکداران نخبگان اروپایی عمل میکردند. آنها شبکهای پیچیده از خانههای امن و خزانهداریها را تشکیل داده بودند که در آن گنجهای خود را با دقت محافظت میکردند. این انجمن منابع باارزشی از جمله زمینهای وسیع، معادن و مسیرهای تجاری را در اختیار داشت. شوالیههای معبد یکی از ثروتمندترین سازمانهای اروپا بودند و گنجینهای را در اختیار داشتند که گفته میشود به صدها میلیون پوند در زمان امروز میارزید. این ثروت، نه تنها به آنها قدرت بخشید، بلکه دشمنان زیادی نیز برای آنها به وجود آورد.
سقوط ناگهانی و مرموز شوالیههای معبد در 1307 آغاز شد، زمانی که شاه فیلیپ چهارم فرانسه که به شدت به آنها بدهکار بود، دستور بازداشت دستهجمعی شوالیهها را صادر کرد. تحت فشار فیلیپ، پاپ کلمان پنجم به طور ناخواسته فرمان انحلال انجمن را در 1312 صادر کرد. شوالیهها به کفرگویی، توهین به مقدسات و دیگر اتهامات متهم شدند، گرچه بسیاری از تاریخنگاران بر این باورند که این اتهامات بیشتر ساخته و پرداخته شده بودند تا ثروت آنها را تصاحب کنند.
به نظر میرسد که شوالیههای معبد از قبل از بازداشت از خطر قریبالوقوع مطلع شده و بخش زیادی از ثروت عظیم خود را مخفی کرده بودند. برخی منابع معتقدند که گنجهای شوالیهها در مکانهای مختلفی مانند قلعههای دورافتاده، خزانهها و اتاقهای زیرزمینی پنهان شده است. کوه معبد در بیتالمقدس، که مقر اصلی شوالیهها بود، اغلب بهعنوان مکانی ذکر میشود که بخشی از گنج در آن مخفی شده است.
قرنهاست که جویندگان گنج، تاریخنگاران و حتی نظریهپردازان توطئه به افسانه گنجهای شوالیههای معبد جذب شدهاند. باوجود تلاشهای متعدد و جستوجوهای گسترده در مکانهایی مانند کلیسای راسلین در اسکاتلند، جزیره بلوط در کانادا و دیگر مکانهای مشکوک در سراسر اروپا، هیچ مدرک قابلتوجهی از مکان گنج پیدا نشده است.
یکی از معروفترین و مداومترین نظریهها این است که گنج شوالیهها در مناطقی دورافتاده از جهان مانند نوا اسکوشیا، کارائیب یا جنوب فرانسه مخفی شده است. به نظر میرسید این مکانها به دلیل انزوا و دور بودن از مناطق پرجمعیت، برای شوالیهها برای محافظت از گنجهایشان انتخاب شدهاند. امکان یافتن گنج شوالیهها همچنان یک منبع جلب توجه است و جویندگان گنج امروزی از فناوریهای پیشرفته مانند رادار نفوذ به زمین و اسکنرهای سونار برای جستوجوی مکانهای دفنشده و اتاقهای پنهانی استفاده میکنند.
سخن پایانی: آیا داستان گنج طلا فقط افسانه است یا میتوان به واقعی بودن آنها امید داشت؟
سوالی که همچنان پابرجاست این است که آیا این گنجهای افسانهای میتوانند پیدا شوند یا اینکه صرفاً چیزی از جنس افسانه و داستان گنج طلا هستند. در حالی که برخی گنجها، مانند طلاهای کشتی سان خوزه، پیدا شدهاند، بسیاری از گنجها همچنان دستنیافتنی باقیماندهاند. برخی معتقدند که این گنجها در مکانهای دورافتاده پنهان شدهاند و هیچگاه پیدا نخواهند شد. با وجود تمام شکستها، جستجو برای گنجهای طلای گمشده ادامه دارد و این باور که این افسانهها روزی ممکن است حقیقت داشته باشند، همچنان زنده است. چه این گنجها پیدا شوند یا نه، جستجو برای آنها همچنان به عنوان گواهی بر کنجکاوی انسانی، جاهطلبی و باور به اینکه کشفیات بزرگ هنوز در انتظارند، باقی میماند.
آیا گنجهای طلایی گمشده واقعاً وجود داشتهاند یا فقط افسانه هستند؟
بسیاری از گنجهای گمشده بر پایهی شواهد تاریخی واقعی شکل گرفتهاند. بعضی از آنها مانند کشتیهای غرق شده یا شهرهای نابود شده در تاریخ ثبت شدهاند، اما بخش زیادی از داستانها با گذر زمان رنگ افسانه به خود گرفتهاند. واقعیت و افسانه گاهی آنقدر به هم آمیختهاند که تشخیصشان دشوار است.
چه کسانی به دنبال گنجهای گمشده بودهاند؟
طی قرون گذشته، انواع ماجراجویان، دزدان دریایی، کاوشگران، و حتی دولتها به دنبال گنجهای گمشده بودهاند. شکارچیان گنج امروزی با فناوریهای جدید مثل اسکنهای زیرزمینی و غواصی در اعماق دریاها، هنوز در جستجوی این گنجینههای با ارزش هستند.
آیا کسی تا به حال گنجهای بزرگ گمشده را پیدا کرده است؟
بله، در مواردی گنجهای مهمی کشف شدهاند. مثلاً در سالهای اخیر کشف کشتی سان خوزه که میلیاردها دلار ارزش دارد خبرساز شد. همچنین گاهی در حفاریها باستانشناسی گنجینههای ارزشمندی پیدا میشود که به دورههای کهن تعلق دارند.
چرا بیشتر گنجهای طلایی هنوز پیدا نشدهاند؟
دلایل زیادی وجود دارد؛ برخی گنجها در مکانهای بسیار دورافتاده یا خطرناک پنهان شدهاند، بعضی اطلاعات درباره موقعیت دقیق آنها از بین رفته یا در طول زمان تغییر کرده و گاهی هم طبیعت و بلایای طبیعی باعث مدفون شدن آنها در زیر زمین، جنگلها یا دریاها شده است.
فهرست مطالب